دنیای امروز، دنیای اندیشه و منطق و استدلال است. جوان امروز، ترجیح میدهد حقایق دینی را هم از طریق منطق و استدلال دریابد. اینجاست که بیگانگان، بیشتر بهره را برای منحرف کردن ذهن جوانان از حقایق دینی میبرند. آنها با زیرسؤال بردن این حقایق، جوان را در برابر پرسشهایی قرار میدهند که ذهن نوپای او، قادر به استدلال برای آنها نیست و همین امر باعث میشود که گاه اعتقادات او در پارهای مسائل دینی کمرنگ جلوه کند. یکی از پرسشهایی که مدّتهاست معاندان اسلام، در باب مهدویّت پیش روی جوانان قرار میدهند، این است که با وجود قدرتهای عظیم نظامی در جهان که مجهّز به عالیترین تکنولوژی تسلیحاتی هستند، امام عصر(عج) چگونه خواهد توانست، به عنوان یک نیروی نوپا، بر این قدرتهای عظیم غلبه کند و تمام جهان را زیر سیطرة حکومت خویش قرار دهد؟ این پرسشی کاملاً انحرافی است. پرسشی که چونان سایر مسائلی که معاندان اسلام مطرح میکنند، پاسخ آن هزار و اندی سال پیش، در اقوال معصومان ما(ع) آمده است. اینجا وظیفة اندیشمندان دینی است که به سراغ احادیث و روایات و اخبار بروند و از بطن آنها، پاسخهای امروزین را به شبهههای معاندان استخراج کنند. متأسّفانه، روشنفکران دینی ما، به ویژه آنان که در این عصر و زمان زندگی میکنند، نه تنها این وظیفة الهی خویش را به انجام نمیرسانند، گاه با طرح مسائلی، آب به آسیاب دشمن هم میریزند و ذهن جوانان را با شبههها، دچار تشویش میکنند .
ببینید زندهیاد دکتر علی شریعتی با چه زبان منطقی و استدلالی، پاسخ شبهة قدرت را از بطن روایات استخراج کرده است :
... انتظار، سنتز تضادّ میان دو اصل متناقض با هم است: یکی «حقیقت» و دیگری «واقعیت» ... اگر وضع موجود؛ یعنی واقعیّتی که در عالم خارج واقع شده است، با حقیقتی که در اسلام، به آن معتقدیم، تناقص دارد، چه بکنیم؟ اسلام، انسان را نجات میدهد و عدالت و ترقّی را به وجود میآورد.
... چاره ای نیست جز اینکه پیروان دینی که مدّعی نجات و سیادت انسان و تودههای محروم و نابودی ظلم و جنایت و مدّعی استقرار یک نظام جهانی به نفع انسانند، معتقد باشند که این حقیقت در طول این هزار و چهارصد سال نتوانسته به شعارهای خودش جامة عمل بپوشاند، امّا خواهد پوشاند و قطعاً پیروز خواهد شد و عدالت، جبراً مستقر خواهد گشت. جبراً حقیقت محکوم بر واقعیت باطل، ولی حاکم، پیروز میشود و ما منتظر و مؤمن چنین روزی و چنین واقعهای هستیم و چون خداوند به صراحت وعدة پیروزی اسلام را در قرآن داده: «لیظهره علی الدّین کلّه» و نوید داده که تودههای ضعیف و مردم جهان را پیشوایان بشریت خواهد کرد و زمین را به آنها خواهد بخشید و محرومان، وارث قدرتمندان و زرپرستان خواهند شد.
این تضادّ میان «واقعیت باطل حاکم» و «حقیقت نجات بخش محکوم» را جز «انتظار» به پیروزی جبری و قطعی حقیقت، نمیتواند حل کند ...
... انتظار مثبت به معنای نفی وضع موجود در ذهن آدمی و در زندگی و ایمان انسان منتظر است و اگر این انتظار را ملّت محکوم از دست داد، محکومیت را به عنوان سرنوشت محتومش برای همیشه خواهد پذیرفت. اگر منتظر تغییر نباشیم، آنچه در حکومت علی(ع) صورت گرفته یا آنچه در «کربلا» اتّفاق افتاد، برایمان پایان داستان است و دیگر عکسالعملی در طبیعت و تاریخ و هستی و زندگی بشر نخواهد داشت، این اعتقاد، هم برخلاف ایمان به حقیقت و هم برخلاف مصلحت زندگی فرد در جامعه، انسان مسئول است.
ستمها، جنایتها و ظلمها، همه داستانی و حادثهای نیمه تمام در تاریخ بشر است، این داستان به سود عدالت و حقیقت و به زبان ستم و فساد و پلیدکاری پایان خواهد پذیرفت ...
... انتظار، جبر تاریخ است. این مسئله برای روشنفکران که با مکتبها و فلسفههای علمی تاریخ آشنایی دارند، بینهایت شورانگیز است.
هرکس این سؤال به ذهنش می رسد که امام زمان(ع)، این رهبر نجاتبخش انتهای تاریخ، چگونه میتواند بر جهان پیروز شود؟ در اینجا امام صادق(ع) یک توجیه بسیار عمیق و کاملاً جامعهشناسانه و تاریخی دارد که: «قدرتهای ستمکار و قطبهای جنایت و ظلم به قدری با هم خواهند جنگید که در نیرو و قدرت فرسوده میشوند و به قدری از درون، رو به فساد خواهند رفت که مقاومتشان را از دست میدهند و آنگاه شما از بیهوشی و خواب خرگوشی بیدار شده و چون مسلّح به نیروی ایمان و آگاهی هستید بر آن قدرتهای از درون پوسیده و از برون فرسوده، پیروز میشوید.» و این پیروزی بر اساس منطق، عینیّت و سنّتهای اجتماعی است، سنّتهایی که در اسلام و قوانین خداوند است، نه قوانین ماتریالیستی.
وقتی خداوند کاری را بخواهد، اسبابش را فراهم میکند ... من در اینجا معتقدم که تاریخ به طرف پیروزی جبری عدالت و نجات قطعی انسانها و تودههای ستمدیده و نابودی حتّی ظلم و ظالم میرود ... .