سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قناعت مالى است که پایان نیابد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :3
کل بازدید :41024
تعداد کل یاداشته ها : 58
103/1/31
3:19 ص

روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد. شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند.

عارف به حضور شاه شرفیاب شد. شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود. استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک از آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: "بیا اینان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنها سپری کن."

شاهزاده با تمسخر گفت: " من که دختر نیستم با عروسک بازی کنم! " عارف اولین عروسک را برداشته و تکه نخی را از یکی از گوشهای آن عبور داد که بلافاصله از گوش دیگر خارج شد.

سپس دومین عروسک را برداشته و اینبار تکه نخ از گوش عروسک داخل و از دهانش خارج شد. او سومین عروسک را امتحان نمود.

تکه نخ در حالی که در گوش عروسک پیش میرفت، از هیچیک از دو عضو یادشده خارج نشد. استاد بلافاصله گفت : " جناب شاهزاده، اینان همگی دوستانت هستند، اولی که اصلا به حرفهایت توجهی نداشته، دومی هرسخنی را که از تو شنیده، همه جا بازگو خواهد کرد و سومی دوستی است که همواره بر آنچه شنیده لب فرو بسته " شاهزاده فریاد شادی سر داده و گفت: " پس بهترین دوستم همین نوع سومی است و منهم او را مشاور امورات کشورداری خواهم نمود. "

عارف پاسخ داد : " نه " و بلافاصله عروسک چهارم را از کیسه خارج نمود و آنرا به شاهزاده داد و گفت: " این دوستی است که باید بدنبالش بگردی " شاهزاده تکه نخ را بر گرفت و امتحان نمود. با تعجب دید که نخ همانند عروسک اول از گوش دیگر این عروسک نیز خارج شد، گفت : " استاد اینکه نشد ! "

عارف پیر پاسخ داد: " حال مجددا امتحان کن " برای بار دوم تکه نخ از دهان عروسک خارج شد. شاهزاده برای بار سوم نیز امتحان کرد و تکه نخ در داخل عروسک باقیماند استاد رو به شاهزاده کرد و گفت: " شخصی شایسته دوستی و مشورت توست که بداند کی حرف بزند، چه موقع به حرفهایت توجهی نکند و کی ساکت بماند.

-------------------------------------


  
  



شخصی به نام پل یک دستگاه اتومبیل سواری به عنوان عیدی از برادرش دریافت کرده بود. شب عید هنگامی که پل از اداره اش بیرون آمد متوجه پسر بچه شیطانی شد که دور و بر ماشین نو و براقش قدم می زد و آن را تحسین می کرد. پل نزدیک ماشین که رسید پسر پرسید: " این ماشین مال شماست ، آقا؟"

پل سرش را به علامت تائید تکان داد و گفت: برادرم به عنوان عیدی به من داده است".

پسر متعجب شد و گفت: "منظورتان این است که برادرتان این ماشین را همین جوری، بدون این که دلاری بابت آن پرداخت کنید، به شما داده است؟ آخ جون، ای کاش..."

البته پل کاملاً واقف بود که پسر چه آرزویی می خواهد بکند. او می خواست آرزو کند. که ای کاش او هم یک همچو برادری داشت. اما آنچه که پسر گفت سرتا پای وجود پل را به لرزه درآورد:
" ای کاش من هم یک همچو برادری بودم."

پل مات و مبهوت به پسر نگاه کرد و سپس با یک انگیزه آنی گفت: "دوست داری با هم تو ماشین یه گشتی بزنیم؟"

"اوه بله، دوست دارم."

تازه راه افتاده بودند که پسر به طرف پل بر گشت و با چشمانی که از خوشحالی برق می زد، گفت: "آقا، می شه خواهش کنم که بری به طرف خونه ما؟"

پل لبخند زد. او خوب فهمید که پسر چه می خواهد بگوید. او می خواست به همسایگانش نشان دهد که توی چه ماشین بزرگ و شیکی به خانه برگشته است. اما پل باز در اشتباه بود.. پسر گفت: " بی زحمت اونجایی که دو تا پله داره، نگهدارید."

پسر از پله ها بالا دوید. چیزی نگذشت که پل صدای برگشتن او را شنید، اما او دیگر تند و تیـز بر نمی گشت. او برادر کوچک فلج و زمین گیر خود را بر پشت حمل کرده بود.

سپس او را روی پله پائینی نشاند و به طرف ماشین اشاره کرد :" اوناهاش، جیمی، می بینی؟ درست همون طوریه که طبقه بالا برات تعریف کردم. برادرش عیدی بهش داده و او دلاری بابت آن پرداخت نکرده. یه روزی من هم یه همچو ماشینی به تو هدیه خواهم داد ... اونوقت می تونی برای خودت بگردی و چیزهای قشنگ ویترین مغازه های شب عید رو، همان طوری که همیشه برات شرح می دم، ببینی."

پل در حالی که اشکهای گوشه چشمش را پاک می کرد از ماشین پیاده شد و پسربچه را در صندلی جلوئی ماشین نشاند. برادر بزرگتر، با چشمانی براق و درخشان، کنار او نشست و سه تائی رهسپار گردشی فراموش ناشدنی شدند.

-------------------------------------




  
  

کشتی مردی در یک طوفان عظیم غرق شد اما این مرد به طرز معجزه آسایی نجات یافت و توانست خود را به جزیره ای برساند.

این مرد با هزاران زحمت برای خود یک کلبه ساخت ...

روزی برای تهیه آب به جنگل رفته بود ؛ وقتی به کلبه برگشت در کمال ناباوری دید که کلبه در حال سوختن است.

به بخت بد خود لعنت فرستاد و بعد شروع به گله کردن از خدا کرد که : خدایا تو مرا در این جزیره زندانی کرده ای و حالا که من با این بدبختی توانسته ام این کلبه را برای خودم درست کنم باید اینگونه بسوزد!


مرد با همین افکار به خواب عمیقی فرو رفت ... .

صبح روز بعد با صدای بوق یک کشتی از خواب پرید ؛ او نجات یافته بود!
وقتی سور کشتی شد ، از ناخدا پرسید چگونه فهمیدید که من در این جزیره هستم؟

ناخدا پاسخ داد : ما علایمی را که با دود نشان می دادید دیدیم!

-------------------------------------
  
  


دو راهب در مسیر زیارت خود ، به قسمت کم عمق رودخانه ای رسیدند.
لب رودخانه ، دختر زیبائی را دیدند که لباس گرانقیمتی به تن داشت.
از آنجائی که ساحل رودخانه مرتفع بود و آن دختر خانم هم نمیخواست هنگام عبور لباسش آسیب ببیند ، منتظر ایستاده بود .

یکی از راهبها بدون مقدمه رفت و خانوم را سوارکولش کرد.
سپس او را از عرض رودخانه عبور داد و طرف دیگر روی قسمت خشک ساحل پائین گذاشت .
راهبها به راهشان ادامه دادند.

اما راهب دومی یک ساعت میشد که هی شکایت میکرد : ” مطمئنا این کار درستی نبود ، تو با یه خانم تماس داشتی ، نمیدونی که در حال عبادت و زیارت هستیم ؟ این عملت درست بر عکس دستورات بود ؟ “

و ادامه داد : ” تو چطور بخودت این اجازه رو دادی که بر خلاف قوانین رفتار کنی ؟ “

راهبی که خانم رو به این طرف رودخونه آورده بود ، سکوت میکرد ، اما دیگر تحملش طاق شد
و جواب داد:” من اون خانوم رو یه ساعت میشه زمین گذاشتم اما تو چرا هنوز داری اون رو تو ذهنت حمل میکنی ؟! “

-------------------------------------



  
  

اصلی ترین آیه در مورد غذا می گوید دقت کنید و بنگرید چه میخورید. یعنی با توجه به طبع که ارثی است و همیشگی و مزاج که با توجه به غذای خورده شده بوجود می آید غذای خود را انتخاب کنید تا همیشه بزرگترین ثروت که همان سلامتی است را از خداوند دریافت کنید.

بدن انسان بدون غذا 45 روز بدون مشکل تحمل کرده و بعد از این مدت از خودش تغذیه می کند.

این جزوه خلاصه ای از تحقیقات آقای جمشید خدادادی است که طی سالیان بطور عملی انجام داده و نتیجه صد در صد گرفته و اینجانب با عمل و جواب گرفتن از مباحث ایشان علاقه مند به تایپ گفته ایشان که در یک سی دی به دستم رسید و در اختیار علاقه مندان بطور رایگان قرار داده و فقط طلب دعای خیر برای آقای جمشید خدادادی و نویسنده این جزوه می نماید و هر گونه درامدی از این جزوه را غیر مشروع میداند.

توجه:از محتویات این جزوه می توانید فقط برای رفع بیماری یا عوض کردن نوع غذایتان استفاده کرده و خود را بهتر بشناسید البته ناگهانی همه غذایتان را تغیر ندهید بلکه مرحله به مرحله مثلا ابتدا نوشیدنیها و اگر نتیجه خوب آنرا عملا مشاهده کردید بقیه غذاها را ادامه دهید و با کپی گرفتن از این جزوه به دیگران به طور کامل انتقال دهید تا گامی برای سلامتی جهانی هر چند اندک برداشته باشیم.

و سفارش آخر ای برگزیده شدگان برای این دنیا و آخرت اگر بدنبال برکت در زندگی هستید و از خداوند آنرا می خواهید خداوند در قرآن می گوید و ما قرآن را برکت برای همگان آنان که با دقت (در ترجمه آن) مطالعه کنند قرار دادیم. پس با مطالعه قرآن بزرگترین سرمایه که سلامتی جسم و روح است را بدست آورید.

اگر گناهی را تکرار نکردید یقین بدانید که خداوند توبه شما را پذیرفته است و دیگر عذاب وجدان نداشته باشید.(نقل از یک فیلسوف)

به امید سلامتی شما.

 


 


  
  

 

نوشابه سرد مضر:

1- دارای بنزوات سدیم(برای نگهداری گاز CO2 )که سرطانزا است می باشد.

2- کندی ذهن و شعور می آورد(مصرف شکر در آن)

3- استفاده ازماده رنگی همچون کارامل (شکر سوخته در نوشابه سیاه)

دریچه اول معده را از کار می اندازد به همین دلیل بعد از خوردن آروق می زنید.

 

نوشابه سرد مفید :

توجه: همراه غذا آب و نوشابه ننوشید.زیرا دچار

1- ناراحتی معده.

2- بعضی خیلی چاق وبعضی خیلی لاغر می شوند.

3- یبوست.

 

آب

شش بار صبح ظهر شب نیم ساعت قبل از غذا(سلول معده آب را جذب می کند وجوش شیرین موجود در سلول معده با آب ترکیب شده تولید موسیلین می کند یا همان لعاب که از بزاق ترشه می شود و دیواره داخلی معده را می پوشاند و اسید به معده نفوذ نمی کند).و 2.5 ساعت بعد از غذا(20 دقیقه بعد از اولین لقمه حرکات معده شروع شده غذا را چلانده 2.5 ساعت بعد که آب می خورید شیره تولید شده را طوری غلظت می دهد که دریچه پیلوت باز شده زیرا محرک شیمیائی می خواهد اگر غیر از این عمل کنیم صفرا عمل کرده و در گلو احساس ترشیدگی مکنیم در واقع صفرا دریچه پیلوت را تحریک می کند)در سه جرعه میل کنید.

مفید برای

فشار خون – نفخ معده

 

با خوردن این نوشابه ها همیشه با نشاط هستید:

روزی یک تا دو لیوان ترکیب مرکبات(نارنج – گریپ فروت – لیمو شیرین – پرتغال سیب – لیمو ترش ) کسانی که از ترشی بدشان می آید یک لیوان آب سیب + آب لیمو ترش + یک تکه یخ آرام میل کنید.

 

نوشابه برای کنترل فشار خون بالا:آب پرتغال + نارنج(آب نارنج بیشتر) + لیمو شیرین + لیمو ترش + گریپ فروت با هم مخلوط شود مقدار بر حسب ذائقه.

 

طرز گرفتن آب زرشک

250 گرم زرشک آبگیری را تمیز کرده یک بار با آب سرد بشوئید در ظرف لعابی یا چینی یا پیرکس با دو لیتر آب خیس کرده مقداری که زرشک نرم شد چنگ بزنید وبگذارید 3 یا 4 روز خیس بخورد سپس صاف کرده و استفاده کنید.

 

شیر:

افراد بزرگ بدلیل آنکه آنزیم لاکتوز را ترشح نمی کنند با خوردن شیر دچار اسهال یا یبوست میشمند و برای آنان خوب نیست.

 

انواع شیر:

مجموعا 50 گرم مغز خام (بادام + پسته + فندق + بادام هندی + گردو)بدون پوست + سه قاشق غذا خوری عسل + سه لیوان آب خنک را بمدت 5 دقیقه(دو تا دو و نیم دقیقه)در مخلوط کن مخلوط کنید و 4 لیوان برای 4 نفر میل کنید مفید برای ناراحتی های عصبی ونشاط آور

 

یا بطور سلیقه ای

شیر 25 گرم بادام و 25 گرم گردو پوست کنده + 3قاشق عسل + 3 لیوان آب و یا پسته و بادام با هم

یا

شیر 50 گرم بادام خام پوست کنده + 3قاشق عسل + 3 لیوان آب

یا

شیر موز: تخم آفتاب گردان(20 گرم مغز تخم آفتاب گردان + یک عدد موز + سه لیوان آب یخ + 3 قاشق عسل)+ 5 دقیقه مخلوط کن

 

شیر کاکائو:(سه قاشق غذا خوری پریا + 50 گرم مغز تخمه آفتاب گردان + 3 قاشق عسل + 3 لیوان آب یخ) + 5 دقیقه مخلوط کن

 

شیر کاکائو: (50گرم مغز بادام پوست کنده + یک قاشق مرباخوری پودر کاکائو + 3 قاشق عسل + 3 لیوان آب یخ) + 5 دقیقه مخلوط کن

 


  
  
<   <<   6